شاید بسیـاری از اهالی تهران، شماره تلفن همراه علی دایی اسم “حاج آقا نباتی” را شنیده باشند. شماره تلفن همراه علی دایی پیر مـهری کـه با نبات متبرک و خواندن دعا بیماران لاعلاج را شفا مـیدهد. شماره تلفن همراه علی دایی ...
تاریخ مخابره: شماره تلفن همراه علی دایی سه شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۳ | زمان: ۱۸:۲۵ ب.ظ | شماره خبر: 3235
قبل از خواندن مطلب به منظور حمایت از ما روی بنرهای زیر کلیک کنید. درون امد حاصل از کلیک شما درون امور خیریـه هزینـه خواهد شد.
پس با نیت خیر کلیک کنید.
شاید بسیـاری از اهالی تهران، اسم “حاج آقا نباتی” را شنیده باشند. پیر مـهری کـه با نبات متبرک و خواندن دعا بیماران لاعلاج را شفا مـیدهد. حاج حسین قنبری قائم معروف بـه حاج آقا نباتی از شاگردان عارف بزرگوار مرحوم استاد «سید ابوالحسن حافظیـان» (از شاگردان شیخ حسنعلی اصفهانی(نخودکی)) هست که درون جوانی با رعایت ارشادات ایشان بـه مقاماتی دست مـیابد که تا جایی کـه استاد ایشان بشارت مـیدهند: “الحمدلله کـه اشتباه نکردم و بعد از ۲۶ سال آنی را کـه مـیخواستم پیدا کردم … از امروز شما مـیتوانید به منظور امراض اشخاص طلب شفا کنید” … و سال هاست کـه منزل ایشان،محل رجوع مومنین هست تا بـه واسطه ایشان بـه منبع بی پایـان لطف الهی متصل شوند و با شستشوی خویش درون دریـای بی کران رحمت الهی از بیماری های روحی و جسمـی رهایی یـابند. این مستند، بـه معرفی حاج حسین قنبری و موارد متعدد از افرادی مـیپردازد کـه به دست ایشان شفا یـافته اند.
کراماتی از پیرمـهر
نشانی منزلش مـیان اهالی منطقه یک، شـهره است. دو کلمـه «دکتر» و «نباتی» بـه هر منظور و از دهان هر بیرون بیـاید و هر چند پیش درآمد جمله ای طولانی باشد، به منظور ساکنان خیـابان جنب ایستگاه آتش نشانی دزاشیب کفایت مـی کند که تا انگشتشان را بـه سمت کوچه ای نشانـه روند و خانـه ای قدیمـی را نشان دهند کـه تمام ایـام سال کانون توجه خانواده های بیماران لاعلاج و بدحال است. «دکترنباتی» درون این خانـه «امـید بـه زندگی» با کمک «شفابخش مطلق» هدیـه مـی دهد.
پرده ای روی اسم واقعی
اینکه باور قلبی و نقطه اتصال روحی عده ای با خداوند بـه حدی هست که اثرش، شعاعی بـه اندازه بیدار امـید زندگی و شفا یـافتن هزاران نفر دارد، حقیقت محض است. «دکترنباتی» هم جزو همـین دسته محسوب مـی شود. وی از سال ها پیش بـه چهره ای مشـهور به منظور درمان بیماری های لاعلاج تبدیل شده و آوازه اش درون جای جای نقاطی کـه بیماری با ناخوشی مزمن دست و پنجه نرم مـی کند، رفته است. البته بـه حق مـی توان این پیرمرد خوش برخورد را از نوادر روزگار و شاید از آنـهایی دانست کـه فقط یک بار متولد مـی شوند، چرا کـه او بدون استفاده از دارو تنـها با تکه ای نبات کـه دعای خاصی روی آن مـی خواند و صدالبته امـید بـه خداوند، تاکنون هزاران نفر را از انتهای راه زندگی بـه آغوش گرم و مشتاق خانواده هایشان باز گردانده است. شـهرت او بـه «نباتی» از همـین جا سرچشمـه مـی گیرد. هر چند عده ای با اشاره بـه تابلویی کـه در سر درون خانـه اش جا خوش کرده و ساعت ملاقات بیماران را درون خود جای داده است، نام واقعی اش را «قائم قنبری» مـی دانند، اما همـه او را با عنوان «حاجی نباتی» مـی شناسند.
مـیان همسایـه ها
اهالی خیـابان شـهیدرمضانی درون تعداد سال هایی کـه دکتر نباتی مـیان همسایـه هایشان سکنی گزیده بـه عدد واحدی نمـی رسند. «سیدیحیی دشتکی» از ۴۰ سال پیش تاکنون درون این خیـابان خواروبار فروشی نسبتاً بزرگی را اداره مـی کند و همسایگی با دکتر نباتی را حدود ۲۵ سال مـی داند. اما «نبی الله غفاری» آهنگری کـه از ۲۷ سال قبل درون این خیـابان بهب و کار مشغول هست و زندگی مـی گذراند، قاطعانـه اعلام مـی کند: «حدود دوازده سال هست دکتر نباتی اینجا آمده.» اما همـه اهل محل مـی دانند پیرمردی کـه از پزشکی فقط شفا دادنش را بـه خوبی مـی شناسد، پیشتر منزلی درون خیـابان گرگان داشته کـه به واسطه آلودگی هوا و شلوغی محیط، زندگی درون منطقه ۱ را بـه آن ترجیح داده است. آماری کـه همسایـه ها راجع بـه تعداد مراجعان اعلام مـی کنند حدود ۶۰۰ نفر را نشان مـی دهد. خانـه قدیمـی دکتر نباتی، روزهای یکشنبه و چهارشنبه هر هفته کـه به روز ملاقات موسوم است، پذیرای این عده مـی شود. اما تقسیم بندی مراجعه کننده ها بـه این صورت هست که صبح ها به منظور شفا گرفتن تعیین شده است؛ یعنی هر از بیماری خاصی رنج مـی برد حتما پس از تعیین وقت قبلی کـه با تلفن و در روزهای دوشنبه و پنجشنبه انجام مـی شود، صبح روز یکشنبه یـا چهارشنبه جلو درون منزل دکتر نباتی حاضر باشد.انی هم کـه با مشکل کاری دست بـه گریبانند بعدازظهر همان روزهای تعیین شده بـه ملاقات دکتر نباتی مـی آیند هر چند شاید درون مورد اخیر، اطلاق لفظ «دکتر» چندان صحیح نباشد.
این تعداد مراجعه کننده حتی دو روز درون هفته با ظرفیت خیـابان رمضانی پور همخوانی ندارد. خانمـی کـه مشغول جابه جایی سینی های حلوا و خرما درون صندوق عقب اتومبیل هست تا به منظور شرکت درون مراسم سالگرد مادرش راهی بهشت زهرا شود، درون این باره توضیح مـی دهد: «خوب چون مـی دانیم مردم گرفتارند و به امـید بهبودی و گشایش کار اینجا مـی آیند، از ترافیر و صدایی کـه ایجاد مـی شود، زیـاد دلخور نیستم البته قبلاً اوضاع حسابی وخیم بود.» ش صحبت او را ادامـه مـی دهد: «تا دو، سه سال پیش، ملاقات با دکتر نباتی بـه تعیین وقت قبلی نیـاز نداشت و مردم از شـهرستان مـی آمدند و چند روز چند درون صف مـی نشستند و همانجا مـی خوابیدند و مـی خوردند که تا نوبتشان بشود. اما از چندسال پیش، خدا خیرش بدهد بـه فکر همسایـه ها هم افتاد و ملاقات را بـه اخذ وقت قبلی موکول کرد کـه این کار خود بـه کاسته شدن از ازدحام و ترافیک خیـابان و نیز رعایت بهداشت محیط عمومـی انجامـید.»
به چشم دیده ایم، شفا گرفته اند…
همسایـه ها هم از امتیـازات همجواری با دکتری کـه آوازه اش درون کل ایران پیچیده و از ملزومات پزشکی هیچ ندارد، بهره مـی برند. «سیدیحیی» همان مغازه دار قدیمـی از عمویش مـی گوید کـه هر چند اکنون مـیان ما نیست، اما درد زانو امانش را بریده بود:« بـه پزشکان زیـادی مراجعه کردیم اما گفتند بیماری اش بـه خاطر کهولت سن هست و علاج ندارد. درون نـهایت، از دکتر نباتی برایش نبات گرفتیم و درد پایش از بین رفت.» آهنگر محله دکتر نباتی هم درباره یکی از دوستانش کـه زمان جنگ ترکشی را بـه یـادگار درون بدنش گذاشت نقل کرد: «شب ها از درد نمـی خوابید اما بعد از ملاقات با حاج آقا نباتی، مـی گفت ۷۰ درصد دردم کم شده و شب ها راحت مـی خوابم.»
شفایـافتن بیمارانی کـه ما حتی از بردن نام مرضشان وحشت داریم، دیگر پیش همسایـه ها عادی شده است. «مریم هاشمـی» کـه به توانایی خدادادی دکتر نباتی یقین کامل دارد مـی گوید: «مریض های سرطانی بعد از خدا بـه دکتر نباتی روی مـی آورند و ما بارها دیده ایم کـه بیماران سرطانی با متبرک شدن توسط دکتر و خوردن نبات از دست وی بهبودی کامل یـافته اند.»
یک معامله نابرابر: زندگی درون مقابل هیچ …
اما اینکه همجواران دکتر نباتی چطور از شفایـافتن بیماران آگاه مـی شوند بجز نزدیکی و حسن مجاورت کـه باخبری از حال همسایـه را نتیجه مـی دهد بـه هدایـای رنگارنگی کـه گاهی ارزش مادی بسیـار زیـادی دارند، برمـی گردد. هر از گاهی شفایـافتگان فعلی با خانواده هایشان به منظور قدردانی از دکتر نباتی دوباره راهی منطقه یک و خیـابان شـهید رمضانی مـی شوند و بسته بـه توانایی مالی شان، هدیـه ای به منظور وی همراه مـی آورند اما همسایـه ها وانی کـه از مرام و سیـاق دکتر نباتی باخبرند، مـی دانند دکتر هیچ گاه هدیـه ای را نپذیرفته و نمـی پذیرد. حتی گاهی دیده اند کـه برخی از صبح که تا عصرشان را با پیشکشی گرانقیمت کنار ورودی خانـه این پیرمرد سیر چشم سر کرده اند که تا شاید درون مقابل کمکی کـه دکتر با لطف خدا بـه خود یـا یکی از اعضای خانواده شان کرده است، هدیـه ای دنیـایی تقدیمش کنند، اما این یک معامله معمولی نیست. دکتر از هیچ یک هل پوک هم نمـی پذیرد والسلام. شاید او خود را وسیله ای از جانب خداوند مـی داند کـه وظیفه ای جز شفابخشی و امـید زندگی بـه دیگران پیش رو ندارد.
معجزه پیش از عمل جراحی اتفاق مـی افتد
با آن کـه دکتر نباتی پذیرای بیماران است، ولی از پذیرفتن دو گروه بیمار جداً سرباز مـی زند و در خانـه امـید را بـه رویشان نمـی گشاید. همسایـه ها حالا بعد از گذشت سال ها بـه چم و خم رفتار وی آگاهند و مـی دانند کـه دکتر مریض زن بدون همراه مرد کـه محرمش باشد نمـی پذیرد. سیدیحیی دشتکی بـه نیـابت از طرف بقیـه تکلیفانی کـه بدنشان را بـه تیغ جراحی سپرده اند معلوم مـی کند: «اگر بیماری قبل از مراجعه بـه دکتر نباتی بـه بیمارستانی رفته و عمل کرده باشد، دکتر اصلاً او را نمـی پذیرد.» به منظور دانستن پاسخ خود دکتر هم همسایـه ها مأیوس بـه من مـی نگرند کـه قصد دارم زنگ خانـه اش را بـه صدا درآورم. مریم هاشمـی با لحنی دوستانـه تذکر مـی دهد: «حاج آقا نباتی هیچ خبرنگاری را بـه خانـه اش راه نمـی دهد.» و دستم شل مـی شود و از روی زنگ مـی افتد.
حالا کـه ساعتی از روز گذشته و هر لحظه بـه تعداد جمعیتی کـه چشم امـید بـه دری کـه چند دقیقه یک بار باز و بسته مـی شود و ده نفر با هم داخل و به فاصله چند لحظه یک یک خارج مـی شوند و برق شادی درون چشمانشان مـی درخشد، افزوده مـی شود. چند نفر از کارگران ساختمانی کـه نزدیک کوچه محل زندگی دکتر نباتی بـه احداث بنا مشغولند، از جمع جدا شده و برای خرید چند تخم مرغ راهی مغازه سیدیحیی مـی شوند. آنجاست کـه از موضوع بحث ما آگاهی مـی یـابند.
یکی از آنـها با تعجب با صدایی کـه به زحمت از گلویش خارج مـی شود، همانطور کـه خاک روی لباسش را مـی تکاند، مـی گوید: «مگر این بنده خدا خودش آسایش نمـی خواهد کـه بیست و چهار ساعت مریض بدحال و اقوام گریـانش درون خانـه او مـی آیند و تقاضای کمک دارند؟ ما کـه چند وقت هست اینجا مشغول کاریم بـه جای حاج آقا نباتی کلافه شده ایم. از بس وقت و بی وقت مریض آمد زنگ خانـه اش را زد روز تعطیل و غیرتعطیل هم ندارد، انصاف هم خوب چیزی است…» «اکبر.ع» با نگاهی عاقل اندرسفیـه بـه کارگر معترض و دلسوز یـادآور مـی شود: «خداوند کـه به چنین شخصی چنین موهبتی عطا فرموده که تا مردم بـه وسیله او شفا بیـابند، مطمئن باشید صبر و حوصله و ظرفیتش را پیشتر بـه او بخشیده است، بعد زیـاد نگران نباشید.»
التماس دعا
صف طویل پر هست از انسان های دردمندی کـه به انتظار نوبت ایستاده اند. «مـهران اسماعیل پور» سرآسیمـه از راه مـی رسد و شرایط را مـی پرسد.انی کـه داخل صف از درد بـه خود مـی پیچند یـا گریـه مـی کنند بـه او مـی گویند حتما از قبل وقت بگیرد. او کـه مادرش را درون بیمارستان شـهدای تجریش بـه علت تومور مغزی بستری کرده است، سراسیمـه شماره تلفن را مـی نویسند و هنوز اندکی فاصله نگرفته کـه با صدای زاری مردی دیگر مـی ایستد. ضجه های مرد کـه روی صندوق عقب اتومبیل بـه نوشتن نامـه ای به منظور دکتر نباتی مشغول است، همـه را متأثر کرده است. آقا مـهران علت این همـه شیون را مـی پرسد. مرد سرش را از روی کاغذ بلند مـی کند. اشک پهنای صورتش را خیس خیس کرده و هق هق امانش را بریده است: «آقا فقط دعا کنید… بچه ام…» و دوباره با صدای بلند مـی گرید. از مـیان ضجه هایش بـه گوش مـی رسد: «پسرم فقط دوسالش هست از سه روز پیش کـه به دلیل بی حالی بـه دکتر مراجعه کردیم متوجه شدیم تومور مغزی دارد. مادرش فکر مـی کند خوب مـی شود.» و در ادامـه از خداوند مـی پرسد: «خدایـا اگر امتحان هست که این سه روز کل زندگی مان سیـاه و زیر و رو شد بس است، اگر تقاص هست چرا بچه کـه مثل فرشته هاست حتما آزار ببیند؟» حاج آقا نباتی انگاری بـه او گفته باشد پدری بیرون ضجه مـی زند، از داخل دارالشفایی کـه قائم نامـیده اش، بیرون مـی آید. با لحنی آرام و امـیدبخش بـه پدر کودک دوساله دلداری مـی دهد: «نگران نباشید، بیشترانی کـه اینجا ایستاده اند از همـین مشکلات دارند اول بـه خدا توکل کنید بعد بچه را بیـاورید پیش من …» اینجاست کـه بیماران دیگر نور امـیدی را کـه تابیده هست به خوبی درون مـی یـابند و به مرد دلداری مـی دهند: «انگار حکمتی درون کار بود کـه حاج آقا بیـاید و تو را ببیند. حتماً خداوند خواسته کودکت سلامتی اش را باز بیـابد وگرنـه چه لزومـی داشت دکتر نباتی بیرون بیـاید و به تو این حرف ها را بزند؟ برو وقت بگیر و تا دیر نشده طفل معصوم را بیـاور پیش حاج آقا. ان شاءالله خداوند خودش شفا بدهد…» مرد با زانوانی لرزان بلند مـی شود و «التماس دعا» بر زبان مـی راند، همـه با صدای بلند جوابش مـی گویند و متقابلاً التماس دعا دارند. داخل صف هر به منظور شفای بیماری لاعلاج یـا صعب العلاجش از دیگری مـی خواهد برایش دعا کند. اینجا بازار دعا حسابی گرم است. پدر مـی گوید: «نیت کردم اگر پسرم خوب شود که تا عمر دارد غلام حلقه بـه گوش اهل بیت بماند.»
این درون چه درد دل ها روی خود دارد
خدا نکند روزی گرهی درون کارتان بیفتد اما اگر گذرتان بـه خیـابان شـهید رمضانی و دارالشفای قائم افتاد، نگاهی بـه در ورودی آن بیندازید. اگر جای خالی دیدید جایزه دارید. هر حرف دلش را با خودکار یـا ماژیک روی درون نوشته است: «حاج آقا! آمدیم از راه دور مریض سرطانی داریم، التماس دعا ….»، «دکترنباتی؛ خانوادگی ناراحتی اعصاب داریم، التماس دعا …» و بعضی مشکلات دنیـایی شان را با دکتر نباتی درون مـیان گذاشته اند: «حاج آقا مستأجریم التماس دعا…» البته برخی از این خطوط با سماجت خودشان را درون تیررس نگاهتان جای مـی دهند و بعضی با بی حالی و بی رمقی آخرین تلاش خود را به منظور ماندن روی درون ورودی بـه کار بسته اند.
خواندن این همـه درد دل کـه حتی روی زنگی کـه دکمـه اش از جا درآمده مـهارت خاصی مـی طلبد. با این همـه اگر خدای ناکرده خواستید به منظور مریضی کـه از او قطع امـید کرده اند کاری انجام دهید، بـه این خانـه بیـایید، خرجی ندارد دکتر نباتی حتی نبات را هم مجانی بـه شما مـی دهد. فقط کافی هست چاقوی جراحی بدن بیمار را لمس نکرده باشد. اگر نشانی را پیدا نکردید، نگران نباشید. مغازه دارها عادت کرده اند روزی هزاربار بعد از شنیدن نام «دکترنباتی» پیشخوان بیرون بیـایند و خانـه این پزشک بی دارو اما شفابخش را نشانتان بدهد.
فقط مـی ماند یک نکته و آن اینکه چهره پرصلابت دکتر نباتی اجازه نداد از او بپرسیم: «چطور شد توانایی خود را کشف کرد؟ آسایشش چقدر بـه هم خورده است؟ چند سال هست به واسطه ای به منظور شفابخشی بیماران تبدیل شده است؟ نام واقعی اش چیست؟ از پزشکی چقدر سر رشته دارد؟» و … انگار دیواری نامرئی اجازه نداد آن فضای دلنشین با پرسش هایی کـه رنگ و بوی دنیـایی دارند شکسته شود.
جهت ثبت نام بیماران، به منظور ملاقات روزهای دوشنبه و پنجشنبه ،
از ساعت ۷ صبح که تا ظهر
با تلفن ۰۲۱۲۲۵۱۶۲۴۰
پاسخ گوی آقایـان مـی باشد
روزهای ملاقات فقط یکشنبه و چهارشنبه
صبح مـی باشد به منظور امراض
برای ملاقات درون جهت رفع مشکلات کاری،مالی،خانوادگی، استخاره
و مشکل نازائی فقط آقایـان مـی توانند بعد از نمازظهر
روزهای یکشنبه و چهارشنبه حضوری مراجعه نمایند
فقط به منظور مشکلات کاری ، شرطش اینکه یک هفته قبلش
نباید نماز قضا داشته باشند( و با آستین کوتاه نباشید )
برای دعای اولاد :آقایـان که تا چهل روز نمازهای واجب را قضا نکنند.
و خانم ها علاوه بر پوشش چادر ( حجاب کامل )
واجبات شرعی را انجام دهند
آدرس : تجریش- سه راه نیـاوران- جنب آتش نشانی
خیـابان شـهید رمضانی- بن بست درالشفاء قائم
بازهم تاکید مـیکنم: عارف والا مقام دکتر حسین قنبری که تا به حال ریـالی ازی دریـافت نکرده و نمـیکند.
[صدای سراب » شماره تلفن دکتر نباتی شماره تلفن همراه علی دایی]